English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7572 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overridden U سواره گذشتن از
override U سواره گذشتن از
overrides U سواره گذشتن از
overrode U سواره گذشتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
roadway U سواره رو
roadways U سواره رو
mounted U سواره
foot infantry U غیر سواره
horseback archery U تیراندازی سواره
horse U سواره نظام
ride U گردش سواره
rides U گردش سواره
dismounted U غیر سواره
dismounted U به طورغیر سواره
dragoon U سواره نظام
dragoons U سواره نظام
mounted messenger U پیک سواره
yeomanry U سواره نظام
horseman U سواره نظام
to ride one down U سواره بکسی
cavalry U سواره نظام
jousted U نیزه بازی سواره
jousts U نیزه بازی سواره
cavalcades U سواری گردش سواره
cavalcade U سواری گردش سواره
jousting U نیزه بازی سواره
he rolled them by U سواره از پهلوی انها رد شد
dragonnades U بوسیله سواره نظام
phylarch U فرمانده سواره نظام
ironside U نام سواره نظام
joust U نیزه بازی سواره
cornetcy U پرچم داری سواره نظام
yeomanry U سواره نظام سرباز داوطلب
dragoons U سواره نظام راهدایت کردن
bucks U دولادولا رفتن سواره نظام
dragoon U سواره نظام راهدایت کردن
buck U دولادولا رفتن سواره نظام
equites U سواره نظام صاحب امتیاز
bypasses U گذشتن
bypassed U گذشتن
bypass U گذشتن
bypassing U گذشتن
to pass a way U گذشتن
to pass on U گذشتن
to run on U گذشتن
blow over U گذشتن
traverse U گذشتن از
get through U گذشتن از
crosser U گذشتن
go by U گذشتن
go over U گذشتن
intercross U از هم گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
pass on U در گذشتن
to blow over U گذشتن
traversing U گذشتن از
to go by U گذشتن
traversed U گذشتن از
traverses U گذشتن از
cross U گذشتن
forbears U گذشتن از
forbear U گذشتن از
pass U گذشتن
passed U گذشتن
overpasses U گذشتن از
overpass U گذشتن از
passes U گذشتن
elapse U گذشتن
elapses U گذشتن
crossest U گذشتن
crosses U گذشتن
traffic U گذشتن
trafficked U گذشتن
trafficking U گذشتن
elapsing U گذشتن
traffics U گذشتن
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
hussar U سرباز سواره نظام سبک اسلحه
pindari U غارتگر سواره درهندوستان درسدههای 71و 81
stag hunting U شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
to go over U گذشتن گذرکردن
fleets U بسرعت گذشتن
overslaugh U نادیده گذشتن
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
sweep U بسرعت گذشتن از
overgo U رسیدن به گذشتن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
filrate U از صافی گذشتن
fleet U بسرعت گذشتن
overdue U گذشتن موعد
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
to go to U رعایت کردن گذشتن از
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
get over U ازروی چیزی گذشتن
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
go U گذشتن عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
petronel U یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
tilted U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
sabretache U خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
Recent search history Forum search
1rite de passage
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com